۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

هوشیاری تا سرحد جنون

افسانه سرایی های مضحکی که امروزه تحت عنوان مباحث آخرالزمان صورت می پذیرد و به شیوه سخیفی در مجالس و محافل و برنامه های تلویزیونی ذیل موضوع شریف مهدویت و انتظار فرج و ... به آن پرداخته می شود ، خود یک خط انحرافی در باب تبیین و ترویج فرهنگ مهدویت شکل داده که پرداختن به آن و بیان جزئیات آن از حوصله نگارنده خارج است .  فقط کافی است در روزهای جمعه یا در اعیاد شعبانیه به بعضی از محافل روشنفکری دینی مراجعه کنیم یا برخی از برنامه های سیما را که در حول این موضوع پخش می شود تعقیب کنیم تا موضوع روشن شود .
این که در قالب دوره های آموزش نقد فیلم با نگاه مهدویت ، به تحلیل ریشه لاتین اسامی کاراکترهای داستان و ارتباط یابی میان ریشه این اسامی با اسامی برخی خدایان مصر باستان یا برخی الهه های یونان قدیم بپردازیم یا دست بر قضا در یکی از سکانسهای یک فیلم ،  علامتی را در طرحی که بر روی فنجان قهوه یک هنرور که در لانگ شاتی از یک رستوران فرانسوی دیده می شود پیدا کنیم و از طرفی در مونولوگی که در اواخر فیلم هست ظن راجح پیدا کنیم که مدیر رستوران فراماسون بوده فلذا نتیجه بگیریم که کارگردان فیلم لابد مبلغی گزافی پول نقد از AIPAC گرفته و این انگاره ها را به منظور ترویج یهودیت در میان جوانان مسلمان در متن داستان گنجانده ، شاید کمی عجیب باشد اما عجیب تر این ست که این دوره آموزشی یا چکیده آن به عنوان ویژه برنامه سیمای کشور شیعه و در راستای ترویج مکتب حضرت ولی عصر (علیه السلام) پخش می شود و لابد جمع کثیری از برادران و خواهران از قِبَل تولید و پخش آن از بودجه خاصی که به منظور نشر مکتب انتظار تخصیص داده شده ارتزاق می نمایند.
البته اکنون دیگر این مباحث وارد حوزه جدیدی شده  و از برکت زحمات و هدایتها و ارشادهای آقایان ، دیگر بحث این نیست که در بین آثار فرهنگی دنیا خاصه فیلم های هالیود به این روش عالمانه دنبال ردپای صهیونیزم و ... بگردیم و یافتن این ردپا را که البته هدف غایی از خلقت بشر و بعثت انبیاء است جشن ملی بگیریم بلکه امروز گفتمان رایج عبارت است از این که هر فیلمی که در خارج از ایران ساخته شود لزوما با سرمایه گذاری مستقیم هیأت دولت اسرائیل (از بودجه مصوب سالیانه این کشور) و با حضور فیزیکی نمایندگانی ویژه از جانب دولت اسرائیل بر سر صحنه فیلمبرداری (و لابد به همراه چند مترجم عبری) ساخته شده و برای اثبات این موضوع به راحتی امارات ظنیه شرعیه بلکه ادله عقلیه قطعیه ای اقامه میشود که ذیلا چند نمونه از کشفیات جدید قابل استفاضه است :
ابتدا بخشی از یک مقاله تحقیقی از رضا سیف پور در سایت خبری بازتاب (شاهد مدعا بر گفتمان معمول):
1-       میکی موس:
نخستین شخصیت معروف شرکت والت دیسنی، یک موش کوچک و دوست داشتنی بود به نام «میکی موس».مجموعه میکی موس سال هاست که تولید می شود و هم اکنون نیز شخصیت محبوب نسل دیروز و امروز به شمار می رود. جالب است بدانیم از ديرباز یهودیان را با نام «موش کثیف» می شناختند. والت دیسنی به کمک میکی موس توانست در چند دهه کاری کند که این واژه جای خود را به «موش دوست داشتنی» بدهد و دیگر کسی نمی توانست برای یهودیان تصور «موش کثیف» را داشته باشد. میکی موس معصوم که همواره مورد تهاجم رقبای خود قرار می گرفت و تنها به کمک زیرکی بر دشمنان پیروز می شد، نمادی شد از معصومیت قوم یهود! که باید تلاش کند با تنها سرمایه خود، یعنی زیرکی، خود را از دست دشمنان جهانی رهایی دهد.
 2-
تام وجری:
شخصيت «جري» در مجموعه تام و جری در واقع ادامه شخصیت میکی موس است. جری موش زبل و بد جنسی است که با شیطنت و ناجوانمردی همواره بر گربه ابله و احمق پیروز می شود. این پرسش که چرا برخلاف دنیای واقعیت، همواره این موش است که برگربه پیروز می شود، چیزی است که ناخودآگاه ذهن کودک و بزرگسال را به خود معطوف می دارد و از سوی دیگر، به تدریج این حس را در ذهن کودک نهادینه می کند که می توان با دغل و حقه بازی همیشه پيروز شد. تام و جری علاوه بر اثرات خاصی که بر مخاطبان جهانی داشت، توانست حس اعتماد به نفس را در مخاطبان یهودی خود - که سالها از موش کثیف بودن در رنج بودند - نهادینه نماید. موش کثیف صفتی بود با بار معنایی ترسو بودن و منزوی که هیچ کدام از آنها در موش کوچک والت دیزنی دیده نمی شد.  

 3-
لوك خوش شانس:
مجموعه لوك خوش شانس، داستان گانگستر سپيدپوستي است كه هيچ خانه و كاشانه‌اي ندارد؛ اما هميشه فرشته نجات سرخ پوستان بومي است و وجودش باعث مي‌شود كه افراد و قبيله‌هاي گوناگون، هيچ گاه وارد جنگ و دعوا نشوند. او به همراه اسب بذله گو و سگ شوخ طبعش هميشه به دنبال تبهكاران است و در پايان هر بخش، تنها به سوي غروب خورشيد مي‌رود؛ اما چرا غروب خورشيد؟!!شايد اگر بدانيم غروب خورشيد در كتاب مقدس، نماد سرزمين موعود يهوديان است، به خوبي پاسخ اين پرسش  را دريابيم. لوك خوش شانس سعي مي‌كند تا به خوبي معرف يهودي خوش برخورد و مهرباني باشد كه بدنبال سرزمين موعود و مادري خود است و در اين راه به رسالت خود يعني ايجاد امنيت براي دنيا عمل مي‌كند.

 4-
هاچ زنبور عسل:

 
خيلي از ما در دوران كودكي خود، مجموعه جذاب «هاچ زنبور عسل» را ديده ايم و بي هيچ تأملي، حاضر هستيم دیدن آن را به كودكان دلبند خود توصيه كنيم؛ اما خوب است بدانيم داستان هاچ زنبور عسل به كودكان يهودي مي‌فهماند كه بايد همواره به دنبال مادر ( نماد سرزمين موعود ) خود باشند و ديگران همچون موجودات مخوف اين انيميشن، همواره در اين راه، سد راه او هستند و البته در اين راه مي‌توان روي كمك برخي دوستان مو بور حساب كند.

 
نكته: گشتن به دنبال مادر تم غالب مجموعه‌هاي انيميشني است كه كشور‌هاي آسيايي و در رأس آنها ‍ژاپن به سفارش شركت‌هاي صهيونيستس هاليوود توليد كرده‌اند، همچون «دختري به نام نل»؛ «حنا دختري در مزرعه»، «باخانمان»، «چوبين» و غيره. همان طور كه گفتيم، مادر در فرهنگ يهودي، نماد سرزمين موعود يهوديان است. اين انيميشن‌ها هرچند با هدف بيشترين تأثير بر كودكان يهودي جهان ساخته شده اما به ديگر كودكان جهان نيز اين حس را القا مي‌كند كه تصاحب ديگر سرزمين ها با عنوان برگشتن به سرزمين مادري، حق مسلم قوم يهود است.
5-
شير شاه:

 
شايد كمتر كسي فكرش را بكند، مجموعه سه قسمتي شير شاه بر پايه پيام‌هاي سياسي شكل گرفته باشد. در شير شاه به خوبي جنگ دو ابر قدرت برتر- جنگل ـ و آشتي نسل هاي آينده آنها ديده مي‌شود. اين اثر نمادي از جنگ سرد آمريكا و شوروي در سال هاي طولاني پس از جنگ دوم جهاني است كه سرانجام به آشتي نسلها و فروپاشي نظام كمونيسم پایان می یابد؛ اما يادمان نرود شير در فرهنگ يهودي نماد سلطه جهاني صهيونيسم است. در تورات مي‌خوانيم:... و بقيه قوم يعقوب در ميان امت‌ها و قوم‌هاي ديگر مثل شير در ميان جانوران جنگل و مانند شير درنده در ميان گله‌هاي گوسفند خواهند بود كه هنگام عبور پايمال مي‌كنند و مي درند و كسي نمي‌تواند مانع آنها شود.

 6-
دامبو فيل پرنده:

«
دامبو» بچه فيل زشتي است كه ابتدا مورد تمسخر و بي توجهي اطرافيان قرار مي‌گيرد؛ اما سرانجام مي‌تواند با تلاش خود را بالا بكشد (نمادي از قوم يهود كه در جوامع مختلف چندان مورد توجه نبودند). مادر دامبو عرقچيني شبيه به كلاه يهوديان بر سر دارد و به اين ترتيب از ديگر فيل ها متمايز مي‌شود. گناه او تنها اينست كه مي‌خواهد از فرزندش حمايت كند؛ اما زنداني مي‌شود. سرانجام، دامبو شايستگي خود را ثابت مي‌كند و در عملياتي پيروزمندانه، همه تحقير هارا پشت سر مي‌گذارد و پرچم سيرك را كه البته بي شباهت به پرچم اسرائيل هم نيست به اهتزاز درمي‌آورد. اين انيميشن اعتماد به نفس و خودباوري را به كود كان يهود هديه مي‌كند و به خوبي مظلوميت ساختگي يهود (صهيونيسم) را تداعي مي‌كند.
 7-
جوجه اردك زشت:
شخصيت گوشه گير و زشت جوجه اردك شبيه دامبو فيل پرنده است، به ویژه اينكه در پایان، همانند او به موفقيت مي‌رسد و تبديل به يك قوي بسيار زيبا مي‌شود. حركت اين قوي زيبا به سمت خورشيد در غروب هم همان نماي معروف انيميشن لوك خوش شانس را به ياد مي‌آورد. از اين روی، كارتون معروف جوجه اردك زشت نيز كه در اصل براي مخاطب يهودي توليد شده است، ذهن كودكان معصوم امروز را به سوي آرمانهاي صهيونيسم سوق داده و آنها را براي پذيرش تفكرات يهود در فردا آماده مي‌سازد.

8-
گاليور:
در همان نگاه نخست به انيميشن معروف «گاليور» با يك سفيد پوست بلند بالا با مدل موها و لباس انگليسي ـ آمريكايي مواجه مي‌شويم كه از طريق درياها به سرزمين عجيب كوتوله‌ها (نماد مشرق زمين) پا نهاده و به آنها در مبارزه عليه دشمنانشان كمك مي‌كند. به اين ترتيب، اين موضوع در ذهن كودك شكل مي‌گيرد كه اين « انگلوساكسون ها» هستند كه بايد منجي هميشگي آنها باشند.


این هم آدرس دو وبلاگ جالب توجه از انبوه وبلاگهایی که در این زمینه به رشته تحریر درآمده و نشان از موفقیت آقایان در ترویج این نوع نگاه در سطح جامعه است :


این هم یک نمونه تحلیل جالبتر از یکی از مریدان آقای شفیعی سروستانی در سایت وزین تبیان (شاهد مدعا بر گفتمان جدید) :
چو سان در ذهن ، عبارت(جوسان)    "jew sun"یعنی خورشید یهود را متبادر می سازد و ماجرا آنجا شگفت آور می شود که خورشید در تورات نماد ارض موعود یا سرزمین مادری باشد. چوسان که ارض موعود شد ،  منجی این قوم – جومونگ- نیز راهبی یهودی می شود.=jew Monk) راهب یهودی ) و پایه های ابتدایی  امپراطوری  خود را در "جولبن" (جو + لبن )می گذارد . در اکثر واژه های کلیدی این افسانه کره ای "جو" و یا چیزی شبیه آن ، که  دقیقا با همین تلفظ در زبان لاتین یهودی معنی می دهد، استفاده شده است.شایان ذکر است لازم نیست دقیقا إملاء این لغات صحیح باشد چراکه در عمل هم ممکن نیست، بلکه نویسندگان این افسانه کوشیده اند از اسامی و یا کلماتی بهره ببرند که حداکثر ممکن با اسامی و مفاهیم یهود شباهت داشته و تلفظ مشابه آنها ـ نه الزاما املاءـ اهداف صهیونیستی عناصر پشت پرده این مجموعه را در ذهن بینندگان نهادینه کند. جالب اینکه  بیشتر این عبارات اسامی خاص هستند تا در صورت ترجمه و دوبله به زبانهای دیگر تغییری نیابندالبته آنچه ذکر شد سوای موارد متعدد نمادگرایی تصویری- صهیونیستی این سریال است .
 آن جا که اولین بار با نقشه چوسان قدیم که بر روی پوست ترسیم شده  مواجه می شوید فقط کافی است نقشه فرضی أرض موعود صهیونیست ها(نیل تا فرات) را قبلا دیده باشید تا از این شباهت بی اندازه به شگفت آیید . در پس زمینه سکانس های مختلف این سریال ستاره شش گوش و یا تصاویر متعدد پرچم هایی با نقش خورشید که نماد ارض موعود صهیونیست ها است  مواجه می شوید .از این ها که بگذریم نقش "کابالا "یا عرفان و سنت شفاهی  یهود و پیشگویی هایشان در این سریال غوغا می کند، گویا قرار نیست هیچ تصمیمی بدون اذن پیشگوهای زن این سریال گرفته شود . لابد آن ها هم حداقل یک "نوستراداموس" یا "ربی یهودا "،"أری مقدس"،" ربی شمعون "و دیگر کابالیستی یهودی  لازم دارند تا برای شان واقعه یازده سپتامبر، آرماگدون و... را پیشگویی کند و از آینده روشن قوم شان بگوید.
 
آری تاکید بسیار بر مسئله پیشگویی ،پرده از نیتی شوم وشیطانی بر می دارد که آن چیزی جز نام گذاری دهه دوم قرن بیست و یکم به نام دهه کابالا  نیست . آنچه در این سریال و دیگر فعالیت های فرهنگی – رسانه ای  یهود به آن پرداخته می شود آماده سازی ذهن مردم جهان برای پیاده شدن مفاهیم دلخواه شان است. همان گونه که فیلم ها ، سریال ها و آوازه خوانی های سبک متال و... دهه نود، جهان را برای ورود به عصر ترانس مدرنیسم که همان Satanism و یا شیطان پرستی بود آماده کرد.جومونگ که گویا ماشیح (منجی قوم یهود) و قومش همان فرزندان برتر خداوند هستند ارتباطی تنگاتنگ با تورات و تلمود دارد  آنگونه که همواره مورد عنایت الهی است و حتی همچون پیامبران بنی اسرائیل(طالوت و داوود) خداوند به او روش بافت و ساخت زره را آموخته وسربازانش را با تعدادی کم بر دشمنان بسیار خود از امپراطوری چینی ها یا "هان"  پیروز می گرداند.نقش زنان در این سریال اعم از کارکتر های مثبت و منفی  انسان را به یاد پیامبران زن سبعه- هفت گانه- یهود و یا حد اقل دیگرانی چون ریوقا ، ساره ، یائل و... می اندازد.
شخصیت  بانو "سوسانو" بسیار شبیه به" دبورا" نبیه یهودی است که بنا بر  فصل های 4 و 5 کتاب شوفطیم از مجموعه عهد عتیق  بر سربازان سیسرا پیروز می گردد .و یا اقدامات تجاری وی "گراسیا ناسی"ز ن تاجر معروف یهودی و عامل اصلی نفوذ یهودیان در دربار عثمانی را در خاطر زنده می کند.بانو سویا (همسر جومونگ) نیز که ابتدا  به اسارت می رود ولی  پس از باز گشت به خاطر اهداف عالیه قوم همسرش از معرفی مجدد خود سرباز می زند شما را با داستان هدسه که بنا بر فیلم صهیونیستی "یک شب با پادشاه " به زور از خانه عمویش مردخای ربوده شد و به همسری خشایار شاه در آمد همراه می کند.
 
در بررسی شخصیت های زن این سریال از هدسه که با نفوذ در دربار ایران مقدمات قتل 77000 ایرانی را فراهم کرد  بگذریم  (شرح آن  در دفتر استر از مجموعه عهد عتیق  آمده است)  به یاد "رکسلانه" یا "خرم سلطانیهودی می افتیم که با نفوذ در دربار سلیمان، پادشاه عثمانی  به همسری وی در آمد و با قتل ولیعهد "مصطفی " بالاخره منجر به پادشاهی سلطان  سلیم دوم و شعله ور شدن آتش فتنه جنگ های ایران و عثمانی شد.در دیالوگ های این سریال فراوان عبارات آوارگی ،اسارت ،سرزمین مادری  و تاریخی ،  کوچ و غیره و غیره به چشم می خورد که همگی یا د آور فراز هایی از تورات است. جومونگ برای دفاع از خود حق دارد از سلاح های نا متعارف زمان خودش مانند شمشیر فولادی و بمب های آتش زا و... بر علیه دشمنانش استفاده کند تا جایی که بیننده این برتری تسلیحاتی را نوعی حق مسلم وی می داند که حاصل هوشمندی و تخصص کارگزاران  اوست  همان گونه که باید صدها کلاهک اتمی اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
دشمن اصلی جومونگ امپراطوری چینی ها  یا همان "هان" است که سربازانش با پری که بر روی کلاه خُودهای شان دارند بی شباهت به جنگ آوران مسلمان نیستند. خوب منطقی هم به نظر می رسد باید در مقابل نفوذ روز افزون اقتصادی چینی های کمونیست در مقابل ایالات متحده که 80 در صد ثروتش در اختیار جمعیت حد اکثر 6 در صدی یهودیان است ایستاد . یکی از این راه ها قدرت گرفتن کره به عنوان متحدامریکا و اسرائیل درحیاط خلوت چین است.
 
توجه بیش از حد این سریال به مقوله تجارت، بی شک زیبنده یهودیان زر پرست  است تا شینتویست ها و مائویست های روح گرای شرق آسیا. شاید هم  صهیونیسم نمی تواند  قبول کند پیروان مکتب کمونیسم(چین) امروز اینگونه در اقتصاد آزاد جهان جولان دهند. لابد کره هم به عنوان هم پیمان ایالات متحده  و اسرائیل با توجه بیش از حد به مقوله تجارت در این افسانه تازه ساخت(!) به دنبال ایجاد مقدمات فرهنگی جهت سرازیر کردن هر چه بیشتر تولیدات خود در کشور های هدف همچون ایران است .چرا که مناسبات  اقتصادی دوازده میلیارد دلاری بین ایران و کره و نیز داشتن مقام سوم صادرات به ایران، چشم طمع چشم بادامی های کره ای را هرچه بیشتر به سوی این مرز پر گهر جلب کرده است. این در حالی است که نوادگان جومونگ بارها در مجامع بین المللی هم داستان با آمریکا و اسرائیل  فعالیت های صلح آمیز هسته ای ما را محکوم کرده اند ، راستش من خودم هم نمی فهمم چرا باید بازارمان را در اختیار کشوری بگذاریم که حقوق مسلم ما را قبول ندارد. البته این تنها گزاره اقتصادی - تجاری این مجموعه نیست بلکه موارد دیگری همچون نقش شرکت گوگل در القاء تبلیغات غیر مستقیم نیز در این سریال مشهود است ، آنجا که قرار است امپراطوری نو بنیاد جومونگ "گوگوری یو " نام گیرد بیننده را به یاد تبلیغات و شایعات گسترده مبنی بر تاسیس کشوری به نام گوگوریو یا گوگ لند در جزیره ای  G   شکل (لوگوی اصلی شرکت گوگل) در اقیانوس آرام از سوی مدیران گوگل می اندازد .


 عجالتا موضع نگارنده در رابطه با "هوشیاری جنون آمیز رایج" و "توطئه یابی توهم آلود معاصر" روشن باشد تا ان شاء الله بعداً بیشتر صحبت کنیم .

هیچ نظری موجود نیست: