۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

افتحوا الابواب ببطونکم و ادخلو البیوت بهما

السلام علی شهاب ثاقب نافذ منیر و آخر غلوات یخرق الارض و السما منه

افتحوا الابواب ببطونکم و ادخلو البیوت بهما. با شکم وارد موضوع شوید.

اما بعد. ماجرای چهارصد تا اصول فقه جعفری که الان ناموجوده-؟- جز در حد 4 و 5 درصد چیه؟

تصورم از فقه و اصول اینه که ابتدا یه سری اصول پذیرفتونده میشن سپس بر اساس آنها و مایه روایت، اجتهاد و صدور حکم صورت می گیره. البته نه به این معنا که n تا اصول یکجا گفته میشه ممکنه بتدریج باشه و یکی چندتا.

ذهنیتم باعث خنده حضاره؟ خنده شدید حضاره؟ خنده شدید در حد تجدید وضو؟

بعد اونوقت اختلاف فقها میشه در روایات صحیح-با انواع تقسیم بندیش-؟ یا در پذیرش بعض اصول؟ یا نحوه استدلال و استنتاج؟

اصلا یک مجموعه معین و مشخص از اصول مثل همون خذ خالف داریم مورد توافق مطلق یا نسبی؟

اهل تسنن –علیرغم تنوع- هم منطقا چیزی شبیه رجال دارند دیگه؟ اگه بلی اختلاف رجال ما با اونها چتوریاست؟

 

۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

یه مطلب صیداوایی

کتاب گرند دیزاین استفان هاوکینگ یه ذره سروصدا کرده چون توش میگه خلقت جهان، خالق نمی خواد و افرادی مخالفند و محقق داماد هم گفته بیا مناظره کنیم که حتا منو به فکر ترجمه انداخت و ... که این جنبه اش الان منظورم نیست

توی کتاب فصل دو در مورد ذهنیت وایکینگ ها در مورد کسوف و خسوف میگه که میگفتند گرگ افسانه ای ماه را اسیر می کنه و برای ترسوندن و فراری دادنش، راه می افتن و سروصدا می کنند تا بترسه و ماه یا خورشید رو رها کنه
مطلب صیدآواییش اینجاست که داشتم این مطلب رو به همسر گرامی توضیح می دادم در منزل حاج خانوم که گفت تو صیداوا هم وقت ماه گرفتگی راه می افتادیم با قابلمه و بشقاب و قاشق و می زدم با قاشق و چنگال به ظرف

... کلام عاشقانه ات کتاب در کتاب شد !

بموالاتکم علمنا الله معالم دیننا

اما این که چرا ائمه اهل بیت علیهم السلام کتاب ندارند ؟
چند روزی است که جسته گریخته به ابعاد مختلف این موضوع فکر میکنم ، این موضوع از جهات مختلف باید بررسی شده مورد تدقیق نظر قرار گیرد .
البته شایسته است که ابتدا به صحت و سقم اصل مدعا رسیدگی شود تا درصورت تأیید مدعا از چیستی آن سخن به میان آید . یعنی سؤال این است که آیا ائمه اهل بیت علیهم السلام کتاب دارند یا نه ؟
در مقام پاسخ به این سؤال ابتدا باید بر سر یک مفهوم توافق و فهم مشترک برقرار شود و آن مفهوم کتاب است . مسلما صورت ذهنی که امروزه ما از بسیاری از مفاهیم داریم در اثر سیر تحول و تطور در تاریخ بشر با آنچه که در دوره های پیشین متصور بوده متفاوت است . تصوری که ما امروزه از مفاهیمی چون خوراک ، لباس ، مسکن ، مرکب ، جنگ ، سلاح ، حکومت ، پیام ، تبلیغ ، شعر ، خانواده ، ازدواج ، مدرسه ، علم ، و .... داریم یقینا با آنچه که در دوره های پیشین تاریخ بشر وجود داشته بسیار متفاوت است .
کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست و چه بسا یکی از متغیرترین مفاهیم در تاریخ بشر بوده باشد. صرفنظر از مفاهیم پست مدرن کتاب (مثل ebook که ارتباطی به بحث ما ندارد) همین مفهوم رایج و متداولی که از کتاب در ذهن ما هست با آنچه که در قدیم بوده بسیار متفاوت است ، چه این که کتاب امروزه حاصل مطالعات و تحقیقات یا حاصل تفکرات و مبحثات و یا حاصل ذوق و قریحه ادبی فرد یا افرادی است که به منظور نشر ماحصل این تحقیقات یا تفکرات یا رشحات ذوقی تنظیم شده پس از طی مراحلی از قبیل ویراستاری و صفحه آرایی و ... به زیور طبع آراسته می گردد . البته و صد البته در مقام تبیین تفاوتهای حاصل از اختراع ماشین چاپ در مفهوم کتاب نیستم چه این که قبل از رواج صنعت چاپ هم مفهوم امروزی ، با کمی اختلاف در کیفیت ، به شیوه استنساخ دستی رایج بوده است . بلکه عمده بحث در تفاوت ماهوی مفهوم کتاب در قبل و بعد از برهه ای از تاریخ بشر است که تعیین دقیق زمان و نحوه وقوع این تحول بدلیل فقدان سواد کافی ، فی الحال برای بنده میسر نیست (اگر چه آن را معاصر با آنچه که تحت عنوان رنسانس اسلامی مصطلح است تخمین می زنم ) .
این تفاوت ماهوی از نگاه حقیر عبارت است از این که از یک زمانی از تاریخ بشر به بعد کتاب به صورت امروزی آن ، ابزاری برای نشر فکر به شیوه کنشی آن شده است و قبل از آن این ابزاری به شیوه واکنشی مورد استفاده قرار می گرفته است .
به بیان دیگر بعد از تحول مفهوم کتاب ، شخص صاحب فکر و ایده ، متصدی خلق ، تنظیم ، تبویب، و بلکه نشر کتاب گردیده لکن قبل از این تحول شخص گیرنده فکر و ایده در این منصب قرار داشته . چیزی مشابه جزوه نویسی های امروزی در مدارس جدید و دانشگاه ها که در حوزه های علمیه هنوز هم این شیوه با عنوان تقریرات متداول است و بسیاری از کتابهای مشهور خاصه در زمینه فقه و اصول که محور سؤال نیز بر آن مبتنی است در قالب تقریرات فلان مرجع یا فلان عالم اصولی بزرگ توسط شاگردان مبرز وی تألیف ، تنظیم و تبویب گردیده و با اجازه معظم له به چاپ رسیده است .
البته شاید هم این موضوع به کشف و ابداع کاغذ هم بی ارتباط نباشد ، چه این که کتابت در دوره پیش از پیدایش کاغذ و رواج استفاده از آن خود امری مشکل و وقت گیر و پرهزینه می نموده ، یا به تعبیر رایج صیدآوایی خودمان کارِگِل بوده است .
تصورش را بکن با چه زحمت و فضاحتی معلوم نیست از کدام جنگل و کوهستانی باید پوست آهو یا نمیدونم چه حیوانی را گیر بیاوری بعد دباغی اش کنی با آن صنعت آنروزی ، بعد نمیدانم دیگر تکلیف مرکب چگونه مشخص می شده ؟ از چه جنسی بوده ؟ از کجا تهیه می شده ؟ با چه قیمتی و زحمتی ؟
بعد با آن رسم الخط آنچنانی کوفی و بصری آن روز که نمونه هایش را در موزه ها دیده ای که آدم متعجب می شود با چه زحمتی چند ساعت طول می کشیده تا دو کلام روایت مثلا ثبت و نوشته شود .
درست یادم نمی آید در کجا بود ( آیا در کتاب اسرار آل محمد سلیم ابن قیس بود یا جای دیگر) خواندم که قرآنی که حضرت امیر در بعد از رحلت رسول خدا جمع کردند بار یک مَرکَب بوده ، طبیعی هم هست ، در بعضی جاها دیده ام که نوشته اند که قرآن در صندوقچه بزرگی ظاهرا قرار می گرفته .
(یادم باشد از زندگی ابن ابی عمیر یک مطلبی را به مناسبت این بحث نقل کنم که الان حال و وقتش نیست حجیت مراسیل ابن ابی عمیر)
با این بیان و با توجه به اینکه که عصر ائمه اهل بیت علیهم افضل صلوات المصلین خصوصا عصر صادقین علیهما السلام پیش از این تحول و در قبل از دوره ای که مشهور از آن به عنوان رنسانس اسلامی یاد می کنند واقع شده ، جواب مسأله چندان دشوار نخواهد بود .
چرا که اگر شیوه ای که حقیر به عنوان شیوه واکنشی یا انفعالی یا تقریری در تألیف کتب از آن یاد کردم را به عنوان شیوه معمول و معهود و متداول در عصر ائمه اطهار علیهم السلام بدانیم آنگاه این سؤال پیش می آید که در این صورت اگر ائمه شیعه کتاب ندارند پس ،
-        اصول اربعمائه که عبارت است از چهارصد جلد کتاب حدیثی در تمامی زمینه های دانش بشری از قبیل اخلاق ، سیاست ، حکمت ، کلام ، طب و .... از کیست ؟
-        و بالتبع کتب اربعه از کیست ؟
-        بحارالانوار مشتمل بر 120 جلد حاوی انواع دانشهای بشری و فوق بشری از کیست ؟
-        علل الشرایع و وسائل الشیعه و عیون اخبار الرضا  ... از کیست ؟
-        نهج البلاغه و نهج الفصاحه و غرر الحکم از کیست ؟
-        صحیفه سجادیه از کیست ؟
-        تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام از کیست ؟
اصلا تشیع چیزی جز قال الصادق و قال الباقر است ؟
راستی در اینجا یادم آمد از خاطره ای از دکتر غلامحسین دینانی ، که می گفت: روزی در حضور علامه طباطبایی به هانری کربن گفتم: شما که این گونه با معارف اسلامی آشنا شده اید، با چه ذکری مانوس اید؟ کربن در پاسخ گفت: ذکر من قال الباقر (ع) و قال الصادق (ع) است . (شاید بی ربط بود ولی جهت نمکش عرض کردم)

آنچه مسلم است این که پیامبر گرامى اسلام و اهل بیت آن حضرت بر تدوین و کتابت حدیث نیز تأکید ویژه اى داشتند:
"شکی رجل إلی النبی سوء الحفظ، فقال: استعن بیمینک"
مردی نزد پیامبر از ناتوانی خود در حفظ شکایت کرد؛ رسول خدا فرمود: حفظ را با دست راست یاری کن! یعنی آنچه را می‌شنوی بنویس
همچنین از حضرت رسول اکرم نقل شده است که فرمودند: "قیدوا العلم بالکتابة"
دانش را با نوشتن، در بند کشید.
عبد الله بن عمرو می‌گوید: من هرچه از پیامبر صلی الله علیه و آله می­شنیدم، یادداشت می‌کردم، تا اینکه قریش مرا از این کار نهی کردند؛ جریان را به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم و حضرت فرمود:
اکتب، فوالذى نفسى بیده، ما خرج منى إلاّ حق
بنویس، قسم به کسی که جانم به دست اوست، چیزی به غیر از حق نمی گویم.
به پیروی از سفارشات و ترغیب­های پیامبر اعظم علیه وآله السلام مبنی بر کتابت احادیث، صحابه قلم بدست گرفته و کتابهای حدیثی متعددی را به رشته‌ی تحریر در آوردند. که در این میان می‌توان از صحیفه امیرمؤمنان علیه السلام نام برد؛ صحیفه ای که هم در منابع شیعه از آن سخن گفته شده و هم در منابع اهل سنت به آن استتناد شده و بخشی از احکام فقهی آن در ابواب مختلف منابع حدیثی فقه به عنوان احادیث منقول ازصحیفه امیرمؤمنان علی علیه السلام ارائه و نقل گردیده است .

سؤال اینجاست که اگر قرار بوده که هرکس برای جلوگیری از فراموشی دانش خود را با کتابت قید بزند ، تکلیف کسی که علمش لدنی و بی پایان است و فراموشی در آن راه ندارد چیست ؟
آیا غیر از این است که همواره در راه نشر قولی و عملی علم الهی خویش در حال تلاش باشد و دیگران را نیز به آموختن و نوشتن و ثبت و ضبط این دانش بی بدیل ترغیب کند ؟
اما در مورد جزء اخیر سؤال که در رابطه با چهار هزار شاگرد مکتب امام صادق علیه السلام و چگونگی برگزاری کلاس درس آن و ... طرح شده بود . آنچه که سواد نداشته حقیر اقتضاء می کند ، مفهوم کلاس و مدرسه و سیلابس درسی و دوره درسی و .... نیز در اینجا ملحق به همان مفاهیمی است که در صدر بحث بدان اشارتی رفت . چه این که آنچه مسلم است اولا این چهار هزار نفر یک عدد تخمینی است که در کتب تاریخی از مجموعه کسانی که در نزد آن بزرگوار تلمذ نموده و تعلیم گرفته اند حدث زده می شود .
لکن این عده اولا چه از لحاظ ایمان و چه از لحاظ سطح علمی و چه از لحاظ موقعیت اجتماعی و چه از لحاظ موضوع دانشی که در نزد حضرت فرا گرفته اند در یک سطح نبوده اند . به عنوان مثال از جمله مشهورترین ایشان ، ائمه شاخص فرق عامه مانند ، ابوحنیفه ، شافعی و مالک و احمدبن حنبل هستند که حتی به امامت حضرت قایل نیستند .
و نیز هریک در رشته ای تلمذ کرده است مثلا مؤمن الطاق در کلام ، هشام بن حکم در کلام و حکمت و أبان بن تغلب در فقه متخصص بوده اند و در نزد حضرت تلمذ کرده اند .
آنچه مسلم است همه شاگرد خاص نبوده اند بلکه بسیاری شاید مستمع بوده اند ، چه این که عده کسانی که اهل نوشتن و ضبط آموزه های حضرت بوده اند را چهارصد نفر تخمین زده اند که همان صاحبان اصول باشند .
و ثانیا در یک زمان و مکان واحد نبوده اند چه اینکه برخی اهل عراق و برخی اهل حجاز وبرخی اهل شام و برخی اهل ایران و ... بوده اند و در دوره هایی خدمت حضرت رسیده و در نزد حضرت تلمذ کرده اند .
این موضوع مختص حضرت صادق یا حضرت باقر علیهما السلام نیست چه اینکه بعضى از محققین نزدیک به پنجاه نفر صحابى رسول خدا را نام مى برند که آنان به نوشتن و کتابت احادیث پیامبر اقدام نموده اند؛ از جمله: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) سلمان فارسى، جابر بن عبدالله انصارى، عبدالله بن عباس، أبو رافع، اسماء بنت عمیس، أنس بن مالک و ...
روایات فروانى در حد تواتر از صحابه نقل شده است که همه، وقوع کتابت حدیث نبوى در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله را اثبات مى کند.با توجه به منابع تاریخی به وضوح روشن می گردد که: کتابت و نوشتن احادیث در عصر پیامبر نه تنها امری رایج بوده است بلکه شخص پیامبر به مسلمانان سفارش و توصیه مى فرمودند که احادیث را بنویسند.
حال یک سؤال : اصلا چرا باید ایشان کتاب داشته باشند ؟ آیا در مقام مقایسه با انبیاء و اوصیاء انبیاء هستید ؟ یا در مقام مقایسه با علما و حکماء تاریخ در اعصار قبل از عهد ایشان ؟
آیا با آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی (علی نبیناوآله و علیهم السلام) مقایسه می کنید ؟ یا با ارسطو و افلاطون و فیثاغورث و طالس و ذیمقراطیس ؟ که نیک می دانید که از هیچ یک کتابی با آن تعریف مد نظر شما باقی نمانده و بلکه نبوده است . لکن نبی مکرم اسلام و اوصیاء و خلفاء آن حضرت امروزه دهها هزار جلد کتاب از بیانات و تعلیماتشان در سرتاسر جهان به دهها زبان زنده دنیا منتشر می شود .

اذا نام العالم، یضرب الکلب و یرقص القطه

حاجی، چرا امامان شیعه (امام پنجم و ششم بویژه) کتاب فقه و اصول ندارند؟ کتاب حدیث ندارند؟ کلا کتاب ندارند (توحید مفضل و قرآن میراثی و ...) نه، کتاب دست مردم.
--
پ.ن. چهارهزار تا شاگرد که همزمان نبوده؟ مکان کلاس و رسیدن صدا؟ اگه نبوده چند سال کلاس دایر بوده؟ کلاس بوده یعنی با سیلابس مشخص؟ تصور اینکه چهار هزار نفر جمع شوند تا یکی سوالی بپرسه تا جواب بگیره کمی سخته واسه ذهن

۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

شتر خوابيده هم كه باشد از الاغ بزرگتر است

این چند روز که به عاقبت این وجیزه نویسی فکر می کنم، چند مطلب به ذهنم رسیده که اولیش همون بحث نوشتن اصول که نمیشه گفت قواعد نوشتن بود که شما گفتید و تو این موضوع چیزی که امروز ذهن مبارک رو قلقلک می داد حکایت لغو و درافتادن در لغوه
لغو برای من لزوما جک گفتن نیست که اون صوابه. درگیر بحث های خشتکی شدن مانند یافتن آثار صهیون که از آیات الهی بیشتره یه طرف بومه و طرف دیگه اش بحث های بعد شام و بعد قهوه کافی شاپی در مورد اگزیستانسیالیسمه و چون این بومش سر دونبشه یه طرف دیگه اش گیر دادن به بلاهت دیگران و سعی در ارشاد خلایق و منقذ من فی الضلال بودنه . یه بار از یکی شنیدم که از کسی شنیده بود که یا بنی Choose your own battle که ای فرزند گربه واکنش گر مباش و در پوستین خلق میفت و راهت بازتاب و تابناک راه کج و راست دیگران مباد. که حافظ نفرمود که تو خود محور خودی حافظ، چاره مصایب خویش کن

به فضل الهی اینقدر خومون مشکلات داریم عامو که نوبت به حل مشکلات کرات دیگر و کره هات دیگران نمی رسه.

حال اگه تندی در بحث میشه اون دیگه خاصیتشه و نمکشه که حکیم فرمود: لذتی که در فحش هست در انتفاد نیست.

من علایم بیماری فکری رو در خودم مشاهده می کنم و جسارت نمی کنم بگم در کثیری ولی میگم.

ما دچار بیمارهای شایعی هستیم مانند ورود با ماتحت به مباحث، سعی در حل مشکلات جهان، فراموشی خودمون، سیاست زدگی مضحک، بیماری ایدئولوژی، تاریخ ندانی و تاریخ نخوانی، دیگران گوسفند بینی، خود اکسیر اعظم یافته بینی و ...

به قول عزیزی، از بین این همه ادیان بزرگ، فقط یکی حقه و از بین شاخه های اصلیش باز یکی اصله و از بین فرق اون هم یکی اصیله و شما عدل وسط خانواده ای با این مشخصات به دنیا اومدید، خب اگه انقدر خوش-خر- شانسید برید بلیط بخت آزمایی بخرید خب

سروته مطالب رو بهم ربط بدم اینکه، عنوان نوشته هیچ ربطی می تونه نداشته باشه یا داشته باشه و من در آن لحظه با این جمله حال می کردم و نوشتم.

دیگر اینکه من در حال مهار توسن سرکش اندیشه و نعل کردن اسب گریزپای افکار خویشم تا خروجیش فقط ترشحات قهوه ای رنگ نباشه، چیزی بنویسم که به درد نکیر و منکر بخوره، مراقب باشم خیلی دیگران رو حمار فرض نکنم شاید حدس دیگران هم در مورد من صائب باشه حالا یه خورده کمتر یا بیشتر.

سعی کنم بحث ایجابی کنم و نه تنها سلبی. اون بالا هم یادم باشه که به قول عزیزی، یادداشت یعنی ناتمام و ناقص

علیک و علینا آلف تحیه و سنان

 

و اما فراماسونری ...

 پیرامون موضوع فراماسونری ، چیزی که قابل عرض می نماید این که علیرغم اشمئزاز ذاتی حقیر از انواع و اقسام افسانه بافی های متوهمانه ، خاصه نوع مهوعانه معاصر آن که در پست قبلی به برخی نمونه های آن اشاره کردم ، معترفم که از کنار یک موضوع پر قیل و قال اینچنینی نمیتوان به سادگی هم عبور کرد . (حقیر وقتی در گوگل روی عبارت Freemasonry جستجو کردم در صدر نتایج آمار ذیل به چشم می خورد : About 4,700,000 results  که این خود نشان از اهمیت موضوع یا دست کم موضوعیت موضوع در سطح دنیاست ، جالب این که وقتی روی عبارت Zionism که موضوع روز دنیاست جستجو نمودم تقریبا همین تعداد نتیجه حاصل شد . یعنی فراماسونری موضوعی است که در دنیا در باره آن زیاد صحبت می شود. )
جالب اینجاست وقتی در گوگل بر روی عبارت הבונים החופשיים  که در زبان عبری به معنای
فراماسونری است جستجو کردم
About 10,300 results
و وقتی بر روی عبارت  אסלאם که به معنای اسلام است جستجو کردم
About 41,000 results
را نمایش داد . یعنی  موضوع فراماسونری برای اسرائیلی ها دست کمی از
 موضوعی مثل اسلام ندارد .

نتیجه : فراماسونری وجود دارد و دست کم موضوعیت دارد نه در ایران بلکه در دنیا و حتی در اسرائیل .
در یک نگاه اولیه با توجه به ضیق وقت ذلیل خودم و بی تابی ژنتیکی صیدآوایی خودمان مناسب تر دیدم از ناحیه ماتحت ، مدخلی به موضوع باز کنم تا پیش از آغاز بحث در باره فراماسونری ، به فضل خدا موضوع در نطفه دچار اختناق آنی گردیده و با ذکر یک صلوات به بحث در این رابطه خاتمه داده باشیم . چه این که به نظر من اهمیت موضوع تا حدی است که ارزش استعمال همین ساپوزیتوری(Suppository) را هم ندارد .
توجه خواننده محترم و البته نه چندان خوش صدای عزیز را به مقاله ای با عنوان "مخالفت و انتقاد از فراماسونری " که از ویکیپدیا کش رفته شده جلب مینمایم :

Opposition to and criticism of Freemasonry
Main article: Anti-Masonry
Anti-Masonry (alternatively called Anti-Freemasonry) has been defined as "opposition to Freemasonry".[61][62] However, there is no homogeneous anti-Masonic movement. Anti-Masonry consists of widely differing criticisms from diverse (and often incompatible) groups who are hostile to Freemasonry in some form. Critics have included religious groups, political groups, and conspiracy theorists.
There have been many disclosures and exposés dating as far back as the 18th century. These often lack context,[63] may be outdated for various reasons,[38] or could be outright hoaxes on the part of the author, as in the case of the Taxil hoax.[64]
These hoaxes and exposés have often become the basis for criticism of Masonry, often religious or political in nature (usually by totalitarian dictatorial regimes,[65] but also arising in the historical Anti-Masonic Party in the United States), or are based on suspicion of corrupt conspiracy of some form. The political opposition that arose after the "Morgan Affair" in 1826 gave rise to the term "Anti-Masonry", which is still in use today, both by Masons in referring to their critics and as a self-descriptor by the critics themselves.[66]
Religious opposition
Freemasonry has attracted criticism from theocratic states and organised religions for supposed competition with religion, or supposed heterodoxy within the Fraternity itself, and has long been the target of conspiracy theories, which see it as an occult and evil power.
Christianity and Freemasonry
Although members of various faiths cite objections, certain Christian denominations have had high profile negative attitudes to Masonry, banning or discouraging their members from being Freemasons.
The denomination with the longest history of objection to Freemasonry is the Roman Catholic Church. The objections raised by the Roman Catholic Church are based on the allegation that Masonry teaches a naturalistic deistic religion which is in conflict with Church doctrine.[67] A number of Papal pronouncements have been issued against Freemasonry. The first was Pope Clement XII's In Eminenti, 28 April 1738; the most recent was Pope Leo XIII's Ab Apostolici, 15 October 1890. The 1917 Code of Canon Law explicitly declared that joining Freemasonry entailed automatic excommunication.[68] The 1917 Code of Canon Law also forbade books friendly to Freemasonry.
In 1983, the Church issued a new Code of Canon Law. Unlike its predecessor, it did not explicitly name Masonic orders among the secret societies it condemns. It states in part: "A person who joins an association which plots against the Church is to be punished with a just penalty; one who promotes or takes office in such an association is to be punished with an interdict." This omission caused both Catholics and Freemasons to believe that the ban on Catholics becoming Freemasons may have been lifted, especially after the perceived liberalisation of Vatican II.[69] However, the matter was clarified when Cardinal Joseph Ratzinger (later Pope Benedict XVI), as the Prefect of the Congregation for the Doctrine of the Faith, issued Quaesitum est, which states: "... the Church’s negative judgment in regard to Masonic association remains unchanged since their principles have always been considered irreconcilable with the doctrine of the Church and therefore membership in them remains forbidden. The faithful who enroll in Masonic associations are in a state of grave sin and may not receive Holy Communion." Thus, from a Catholic perspective, there is still a ban on Catholics joining Masonic Lodges. For its part, Freemasonry has never objected to Catholics joining their fraternity. Those Grand Lodges in amity with UGLE deny the Church's claims and state that they explicitly adhere to the principle that "Freemasonry is not a religion, nor a substitute for religion."[28]
In contrast to Catholic allegations of rationalism and naturalism, Protestant objections are more likely to be based on allegations of mysticism, occultism, and even Satanism.[70] Masonic scholar Albert Pike is often quoted (in some cases misquoted) by Protestant anti-Masons as an authority for the position of Masonry on these issues. However, Pike, although undoubtedly learned, was not a spokesman for Freemasonry and was controversial among Freemasons in general, representing his personal opinion only, and furthermore an opinion grounded in the attitudes and understandings of late 19th century Southern Freemasonry of the USA alone. Indeed his book carries in the preface a form of disclaimer from his own Grand Lodge. No one voice has ever spoken for the whole of Freemasonry.[71]
Free Methodist Church founder B.T. Roberts was a vocal opponent of Freemasonry in the mid 18th century. Roberts opposed the society on moral grounds and stated, "The god of the lodge is not the God of the Bible." Roberts believed Freemasonry was a "mystery" or "alternate" religion and encouraged his church not to support ministers who were Freemasons. Freedom from secret societies is one of the "frees" the Free Methodist Church was founded upon.[72]
Since the founding of Freemasonry, many Bishops of the Church of England have been Freemasons, such as Archbishop Geoffrey Fisher.[73] In the past, few members of the Church of England would have seen any incongruity in concurrently adhering to Anglican Christianity and practicing Freemasonry. In recent decades, however, reservations about Freemasonry have increased within Anglicanism, perhaps due to the increasing prominence of the evangelical wing of the church. The current Archbishop of Canterbury, Dr Rowan Williams, appears to harbour some reservations about Masonic ritual, whilst being anxious to avoid causing offence to Freemasons inside and outside the Church of England. In 2003 he felt it necessary to apologise to British Freemasons after he said that their beliefs were incompatible with Christianity and that he had barred the appointment of Freemasons to senior posts in his diocese when he was Bishop of Monmouth.[74]
Regular Freemasonry has traditionally not responded to these claims, beyond the often repeated statement that those Grand Lodges in amity with UGLE explicitly adhere to the principle that "Freemasonry is not a religion, nor a substitute for religion. There is no separate 'Masonic deity', and there is no separate proper name for a deity in Freemasonry".[28] In recent years, however, this has begun to change. Many Masonic websites and publications address these criticisms specifically.
Islam and Freemasonry
Many Islamic anti-Masonic arguments are closely tied to both Anti-Semitism and Anti-Zionism, though other criticisms are made such as linking Freemasonry to Dajjal.[75] Some Muslim anti-Masons argue that Freemasonry promotes the interests of the Jews around the world and that one of its aims is to rebuild the Temple of Solomon in Jerusalem after destroying the Al-Aqsa Mosque.[76] In article 28 of its Covenant, Hamas states that Freemasonry, Rotary, and other similar groups "work in the interest of Zionism and according to its instructions ..."[77] Many countries with a significant Muslim population do not allow Masonic establishments within their jurisdictions. However, countries such as Turkey and Morocco have established Grand Lodges,[78] while in countries such as Malaysia[79] and Lebanon[80] there are District Grand Lodges operating under a warrant from an established Grand Lodge.
Masonic lodges existed in Iraq as early as 1919, when the first lodge under the UGLE was opened in Basra,[citation needed] and later on when the country was under British Mandate just after the First World War. However the position changed in July 1958 following the Revolution, with the abolition of the Monarchy and Iraq being declared a republic, under General Qasim. The licences permitting lodges to meet were rescinded and later laws were introduced banning any further meetings. This position was later reinforced under Saddam Hussein, the death penalty was "prescribed" for those who "promote or acclaim Zionist principles, including freemasonry, or who associate [themselves] with Zionist organisations."[81] With the fall of the Hussein government in 2003, a number of Lodges have begun to meet on military bases within Iraq. These lodges primarily cater to British and American military units, but a few have initiated Iraqis. Several Grand Lodges have expressed a desire to charter Lodges with completely Iraqi membership in the near future.[citation needed]
Political opposition
Regular Freemasonry has in its core ritual a formal obligation: to be quiet and peaceable citizens, true to the lawful government of the country in which they live, and not to countenance disloyalty or rebellion.[32] A Freemason makes a further obligation, before being made Master of his Lodge, to pay a proper respect to the civil magistrates.[32] The words may be varied across Grand Lodges, but the sense in the obligation taken is always there. Nevertheless, much of the political opposition to Freemasonry is based upon the idea that Masonry will foment (or sometimes prevent) rebellion.
In 1799 English Freemasonry almost came to a halt due to Parliamentary proclamation. In the wake of the French Revolution, the Unlawful Societies Act, 1799 banned any meetings of groups that required their members to take an oath or obligation.[82] The Grand Masters of both the Moderns and the Antients Grand Lodges called on the Prime Minister William Pitt (who was not a Freemason) and explained to him that Freemasonry was a supporter of the law and lawfully constituted authority and was much involved in charitable work. As a result Freemasonry was specifically exempted from the terms of the Act, provided that each Private Lodge's Secretary placed with the local "Clerk of the Peace" a list of the members of his Lodge once a year.[82] This continued until 1967 when the obligation of the provision was rescinded by Parliament.[82]
Freemasonry in the United States faced political pressure following the disappearance of William Morgan in 1826. Reports of the "Morgan Affair", together with opposition to Jacksonian democracy (Andrew Jackson was a prominent Mason) helped fuel an Anti-Masonic movement, culminating in the formation of a short lived Anti-Masonic Party which fielded candidates for the Presidential elections of 1828 and 1832.
In Italy, Freemasonry has become linked to a scandal concerning the Propaganda Due Lodge (aka P2). This Lodge was Chartered by the Grande Oriente d'Italia in 1877, as a Lodge for visiting Masons unable to attend their own lodges. Under Licio Gelli’s leadership, in the late 1970s, the P2 Lodge became involved in the financial scandals that nearly bankrupted the Vatican Bank. However, by this time the lodge was operating independently and irregularly; as the Grand Orient had revoked its charter in 1976.[83] By 1982 the scandal became public knowledge and Gelli was formally expelled from Freemasonry.
Conspiracy theorists have long associated Freemasonry with the New World Order and the Illuminati, and state that Freemasonry as an organisation is either bent on world domination or already secretly in control of world politics. Historically, Freemasonry has attracted criticism – and suppression – from both the politically extreme right (e.g. Nazi Germany)[84][85] and the extreme left (e.g. the former Communist states in Eastern Europe).[65] The Fraternity has encountered both applause for supposedly founding, and opposition for supposedly thwarting, liberal democracy (such as the United States of America).
Even in modern democracies, Freemasonry is sometimes viewed with distrust.[86] In the UK, Masons working in the justice system, such as judges and police officers, were from 1999 to 2009 required to disclose their membership.[87] While a parliamentary inquiry found that there has been no evidence of wrongdoing, it was felt that any potential loyalties Masons might have, based on their vows to support fellow Masons, should be transparent to the public.[86][87][88] The policy of requiring a declaration of masonic membership of applicants for judicial office (judges and magistrates) was ended in 2009 by Justice Secretary Jack Straw, (who had initiated the requirement in the 1990s). Straw stated that the rule was considered disproportionate, since no impropriety or malpractice had been shown as a result of judges being Freemasons.[89] The rescinding of the rule did not change the disclosure requirements for Police officers.
Freemasonry is both successful and controversial in France; membership is rising, but reporting in the popular media is often negative.[86]
In some countries anti-Masonry is often related to anti-Semitism and anti-Zionism. For example, In 1980, the Iraqi legal and penal code was changed by Saddam Hussein's ruling Ba'ath Party, making it a felony to "promote or acclaim Zionist principles, including Freemasonry, or who associate [themselves] with Zionist organisations."[90] Professor Andrew Prescott, of the University of Sheffield, writes: "Since at least the time of the Protocols of the Elders of Zion, anti-semitism has gone hand in hand with anti-masonry, so it is not surprising that allegations that 11 September was a Zionist plot have been accompanied by suggestions that the attacks were inspired by a masonic world order."[91]
The Holocaust
Main article: The Holocaust
The preserved records of the Reichssicherheitshauptamt (the Reich Security Main Office) show the persecution of Freemasons.[92] RSHA Amt VII (Written Records) was overseen by Professor Franz Six and was responsible for "ideological" tasks, by which was meant the creation of anti-Semitic and anti-Masonic propaganda. While the number is not accurately known, it is estimated that between 80,000 and 200,000 Freemasons were killed under the Nazi regime. Masonic concentration camp inmates were graded as political prisoners and wore an inverted red triangle.[93]
The small blue forget-me-not flower was first used by the Grand Lodge Zur Sonne, in 1926, as a Masonic emblem at the annual convention in Bremen, Germany. In 1938 the forget-me-not badge – made by the same factory as the Masonic badge – was chosen for the annual Nazi Party Winterhilfswerk, a Nazi charitable organisation which collected money so that other state funds could be freed up and used for rearmament. This coincidence enabled Freemasons to wear the forget-me-not badge as a secret sign of membership.[94][95][96]
After World War II, the forget-me-not[97] flower was again used as a Masonic emblem at the first Annual Convention of the United Grand Lodges of Germany in 1948. The badge is now worn in the coat lapel by Freemasons around the world to remember all those that have suffered in the name of Freemasonry, especially those during the Nazi era.[97][98]




این هم مقاله ای با عنوان   "تئوری های توطئه ماسونی"  باز هم  از  ویکیپدیا :
این که فرمودید چهار تا پیرمرد ، قابل قبول به نظر میاد چون طبق اونچه که توی ویکیپدیا دیدم لژها از پذیرش زن و جوان به عنوان عضو معذورند .
اما این که در رابطه با اداره کردن دنیا توسط اون چهار تا پیر مرد استبعاد کردید ، نمی خوام بگم حتما این اتفاق داره می افته ، اما اگر بخواد واقع بشه محال ذاتی نیست و نفس موضوع لزوما دلالت به حکم نمی کنه . چه این که لزومی نداره فرض کنیم که در تمام هیأت دولت ها و کابینه های وزراء در تمام کشورهای دنیا عضو رسمی داشته باشند تا این امر محقق بشه بلکه اگر فرض کنیم مالکان 10 ، 15 تا کارتل بزرگ دنیا (بخوانید امریکا) عضو یک گروهی باشند یا حتی فقط متعهد به تحقق هدف خاصی در سطح دنیا باشند خیلی حوادث عجیب و غریبی در راستای تحقق اون هدف میتونه در دنیا روی بده .
البته فقط و فقط می خوام بگم محال نیست ، اما در رابطه با آنچه که فی الواقع هست نه حال و نه انگیزه ای برای تحقیق دارم و میدونم که نداری و نداریم . و صد البته ندارند که اگر داشتند این همه الکی داستان نمی بافتند بلکه چهار تا سند میگذاشتند رو میز.
لکن فقط به عنوان یک ورزش ذهنی بد نیست آدرس بعد دیده شود : (روزی دو بار بعد از غذا)
فهرست فراماسونهای دنیا در ویکیپدیا (چند تا از رؤسای جمهور امریکا هم دربینشان هستند بعلاوه خیلی های دیگه)
ان شاء الله سر فرصت در رابطه با هوایج امور شما  صحبت میکنیم .
فقط چند تا نکته در تذکره میکیه شما بود که حتما یادم باشه در پست بعدی عریضه نویسی کنم به محضرتان .