۱۳۸۹ مهر ۱۱, یکشنبه

افتحوا الابواب ببطونکم و ادخلو البیوت بهما

السلام علی شهاب ثاقب نافذ منیر و آخر غلوات یخرق الارض و السما منه

افتحوا الابواب ببطونکم و ادخلو البیوت بهما. با شکم وارد موضوع شوید.

اما بعد. ماجرای چهارصد تا اصول فقه جعفری که الان ناموجوده-؟- جز در حد 4 و 5 درصد چیه؟

تصورم از فقه و اصول اینه که ابتدا یه سری اصول پذیرفتونده میشن سپس بر اساس آنها و مایه روایت، اجتهاد و صدور حکم صورت می گیره. البته نه به این معنا که n تا اصول یکجا گفته میشه ممکنه بتدریج باشه و یکی چندتا.

ذهنیتم باعث خنده حضاره؟ خنده شدید حضاره؟ خنده شدید در حد تجدید وضو؟

بعد اونوقت اختلاف فقها میشه در روایات صحیح-با انواع تقسیم بندیش-؟ یا در پذیرش بعض اصول؟ یا نحوه استدلال و استنتاج؟

اصلا یک مجموعه معین و مشخص از اصول مثل همون خذ خالف داریم مورد توافق مطلق یا نسبی؟

اهل تسنن –علیرغم تنوع- هم منطقا چیزی شبیه رجال دارند دیگه؟ اگه بلی اختلاف رجال ما با اونها چتوریاست؟

 

هیچ نظری موجود نیست: